اما بعد، ای پسر حُنَیف، به من خبر رسیده که مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای، با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام که به سویت آورده میشده پذیراییت کردهاند؛ خیال نمیکردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول کنی که محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند!
به لقمهای که بر آن دندان میگذاری دقت کن، لقمهای را که حلال و حرامش بر تو روشن نیست، بیرون افکن و آنچه را میدانی از راههای حلال به دست آمده بخور.
معلومت باد که هر مأمومی را امامی است که به او اقتدا میکند، و از نور علمش بهره میگیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده.
معلومتان باد که شما تن دادن به چنین روشی را قدرت ندارید، ولی مرا با وَرَع و کوشش در عبادت و پاکدامنی و درستی یاری کنید. به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته و از غنائم فراوان آن ذخیرهای برنداشته و عوض این جامه کهنهام جامه کهنه دیگری آماده نکردهام.
آری از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته فقط فدک در دست ما بود که گروهی از اینکه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتیم و خداوند نیکوترین حاکم است...
ترجمهی فرازهای آغازین از نامهی 45 نهجالبلاغه که نامهی امام علی علیه السلام است به عثمان بن حنیف انصاری، کارگزارش در بصره، وقتی به حضرت خبر رسید او را به مهمانی دعوت کردهاند و او به آنجا رفته. (ترجمهی نامه از استاد حسین انصاریان)
متن کامل نامه و ترجمه آنرا میتوانید در این نشانی بخوانید: erfan.ir/farsi/nahj2-45
ده روز تا غدیر...