همین چند روز پیش بود. صبح که برخاستم خبری نبود. شاید ساعتی بعد، مِه فضا را و برف زمین را پوشاند! چندی بعد، برف بند آمد؛ زمین سپید بود و خورشید میتابید. ما هر صبح از میان معجزهها برمیخیزیم و هر شب میان معجزهها به خواب میرویم.
من سائل خوبی نبودم وگرنه خدا در کمتر از چشم برهمزدنی حالی را به حالی دگرگون میکند.
- ۰ نظر
- ۳۰ بهمن ۰۳ ، ۱۱:۲۹