آزادی بهخودی خود هدف نیست؛ وسیله است و اگر ما را به هدف مشخص و مقدسی نرساند، نهتنها فضیلتی ندارد که مصیبت به بار میآورد. آزادی برای آزادی بیمعناست؛ همانطور که برای مثال، درس خواندن برای درس خواندن یا کار کردن برای کار کردن بیمعناست.
انسان درس میخواند یا کار میکند تا رشد کند، تا انسان بهتر، آگاهتر و پاکتری باشد تا با پیمودن راهِ حیرتانگیز زندگی به محبوب حقیقی که خداست برسد. هرچه ما را در رسیدن به هدف عالی خلقت یاری کند، ارزشمند و هرچه ما را از رسیدن به آن بازدارد، بیارزش و بلکه مهلک است.
آزادی برای آزادی، انسانِ آزاد را سرگشته و حیران میگذارد؛ نمیداند حالا با آزادی خود چه باید کند، مثل کسی است که بال دارد اما نمیداند به کدام سو پر بگشاید. از دل چنان آزادیهایی اغلب لاقیدی و تباهی بیرون میآید.
پناه میبریم به خدا و از خدا میخواهیم آزادی از نفس و آزادی از جهل و آزادی از هوس را به ما عطا فرماید، ان شاء الله