ندبه

بر من سخت است که خلق را ببینم و تو دیده نشوی...

ندبه

بر من سخت است که خلق را ببینم و تو دیده نشوی...

سلام خوش آمدید

دشمن چو از همه‌کار فرومانَد، سلسله‌ی دوستی بجُنبانَد؛ پس آنگاه به دوستی کارها کند که هیچ دشمن نتوانَد.

سعدی در گلستان گفت


#آمریکا_شیطان_بزرگ

  • بنده ...

تاریخ، قصه و شرح گذشته نیست؛ چراغ راه امروز و جام جهان‌نمای فرداست.

  • مصدق پس از ملی کردن صنعت نفت، برای مقابله با تحریم‌های نفتی انگلیس، به آمریکا رفت و دست دوستی سمت‌شان دراز کرد. اما آمریکایی‌ها با کودتای 28 مرداد 1332 جوابش را دادند.
  • دولت یازدهم به امید توافق و رفع تحریم‌ها برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامی مستقیما با آمریکا وارد مذاکره شد. اما آمریکایی‌ها ابتدا با نقض عهد (در دولت اوباما)، سپس با خروج از توافق و نهایتا با ترور سردار  شهید، سلیمانی (در دولت دوازدهم) پاسخ دادند.
  • دولت چهاردهم باز به امید توافق و رفع تحریم‌ها مذاکره غیرمستقیم با آمریکا را آغازید. آمریکا ابتدا با نشان دادن چراغ سبز به اسرائیل برای تعدی به ایران و ترور مردم و سرداران نظامی و سپس خود با حمله به بعضی از تاسیسات هسته‌ای ایران، به مذاکرات جواب داد.

مذاکره با چنین دولتی سود ندارد، سراسر ضرر است.  

  • بنده ...

به محض این که وارد می‌شد، بچه‌ها* دورش را می‌گرفتند و از سر و کولش بالا می‌رفتند مثل زنبورهای یک کندو. مصطفی پدرشان، دوست‌شان و هم‌بازیشان بود. غاده می‌دید که چشم‌های مصطفی چطور برق می‌زند و با شور و حرارت می‌گوید «ببین این بچه‌ها چقدر زور دارند! این‌ها بچه‌شیرند.» با شادی‌شان شاد بود و به اشک‌شان بی‌طاقت. کم‌تر پیش می‌آمد که ماشین «ولو»ی قراضه غاده را سوار شوند، از این ده به آن ده بروند و مصطفی وسط راه به‌خاطر بچه‌ای که در خاک‌های کنار جاده نشسته و گریه می‌کند پیاده نشود. پیاده می‌شد. بچه را بغل می‌گرفت، صورتش را با دستمال پاک می‌کرد و می‌بوسیدش. آن‌وقت تازه اشک‌های خودش سرازیر می‌شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می‌شناسد. مصطفی گفت «نه، نمی‌شناسم. مهم این است که این بچه شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می‌کشد و گریه‌اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی رفته.»

بخشی از کتاب «نیمه پنهان ماه 1: شهید مصطفی چمران به روایت غاده جابر همسر شهید»، صفحات 42 و 43، نوشته خانم حیبیه جعفریان، انتشارات روایت فتح

31 خرداد سالروز شهادت مصطفی چمران است.


* منظور، ایتامی هستند که در هنرستانی در جنوب لبنان آموزش می‌دیدند و شهید مصطفی چمران مدیریت آنجا را عهده‌دار بود.

  • بنده ...

می‌دانید صلح تحمیلی یعنی چه؟ یعنی درست زمانی که دارید جنگ را می‌برید و دشمن‌تان را به زانو درمی‌آورید، واسطه‌های دشمن با وعده فریبنده و یا تهدید (که هر دو توخالی است)، فرصت پیروزی را از شما بگیرند و چه‌بسا باخت را جایگزینش کنند. اگر آمریکا و اروپا به تکاپو افتاده و از لزوم توقف جنگ حرف می‌زنند، یعنی ضربات ایران کاری بوده و نفس رژیم صهیونی به شماره افتاده است.

اگر می‌خواهیم جرأت تعرض دوباره را از دشمن بگیریم نباید پای‌مان را از روی گلویش برداریم. به نظر بنده کف هدف ایران میتواند کوبیدن زیرساخت‌های حیاتی و شریان‌های اقتصادی رژیم صهیونی باشد؛ خسارت باید چنان سنگین باشد که برای آینده ایران بازدارندگی ایجاد کند. 

تاکید امروز شورای عالی امنیت ملی مبنی بر ادامه «مقابله به مثل تا مجازات دشمن و پرداخت تاوان» بسیار خوب بود. 

به فضل پروردگار، فردا در نماز جمعه و راه‌پیمایی حاضر می‌شویم. کمترین کاری است که در دفاع از انقلاب و امام و امت و نیروهای مسلح‌مان می‌توانیم انجام دهیم.

  • ۰ نظر
  • ۳۰ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۲۸
  • بنده ...

خرابکارها در حاشیه‌ بعضی شهرها آشغال و لاستیک آتش می‌زنند تا کسانی که دود غلیظ آن را می‌بینند، گمان کنند دود ناشی از انفجار است. 

وقتی می‌گوییم جنگ ترکیبی، یکی از مصادیقش همین جنگ ادراکی یا شناختی است: دشمن می‌کوشد درک شما از شرایط جاری را مطابق میل و هدف خودش تغییر دهد.

اگر دود و آتش و انفجاری دیدید، عکس و فیلمش را منتشر نکنید. حتی اگر واقعا اصابتی در کار باشد، انتشار عکس و ویدیوی آن جز پریشان کردن حال بعضی از مردم یا شاید حتی گرا دادن به دشمن نتیجه دیگری ندارد. و اگر دود لاستیک و زباله باشد که خب، منتشر کردن عکس یا ویدیوی آن یعنی فریب خوردن از بیگانه.

حتی رژیم صهیونی نیز انتشار فیلم و عکس از خسارات واقعی حملات ایران را ممنوع کرده.

یادآوری: هر مورد مشکوکی دیدید با یکی از شماره‌های اعلام شده از جمله 113 (وزارت اطلاعات) یا 114 (اطلاعات سپاه تماس بگیرید).


توضیح عکس: نمی‌دانم عکس مربوط به همین موضوع است یا تزیینی است.

مأخذ عکس و مطالعه خبری درباره موضوع مذکور: تارنمای خبرگزاری حوزه

  • ۰ نظر
  • ۲۸ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۲۶
  • بنده ...
ندبه